تاریخ انتشار: ۱۶:۱۵ - ۲۲ مهر ۱۴۰۳
تعداد نظرات: ۳ نظر
رویداد ۲۴ گزارش می‌دهد:

میرزا کوچک خان جنگلی که بود؟| مبارز نهضت مشروطه و ماجرای نبرد با رضاخان

میرزا کوچک خان جنگلی از مبارزان و انقلابیون معروف ایران معاصر است. او در جوانی به تحصیل دینی اشتغال داشت و از اعضای نیرو‌های انقلابی‌ای بود که در جریان نهضت مشروطیت موفق به فتح تهران شدند. سپس به گیلان برگشت و رهبری گروهی را بر عهده گرفت که قصدشان آزادسازی این ایالت ایران از اشغال روسیه بود؛ نهضتی که به نهضت جنگل مشهور شد. کوچک خان گروه‌های مختلفی از نیرو‌های سیاسی و طبقات ناراضی را گرد خود جمع کرد و نهایتا یک جمهوری شورایی در گیلان به پا کرد.

میرزا کوچک خان جنگلی که بود؟| مبارز بی‌همتای نهضت مشروطه و ماجرای نبرد با رضاخان

رویداد۲۴ | «حزب کمونیست ایران به رهبری حیدرخان عمواوغلی و جنگلی‌ها به رهبری میرزا کوچک خان، ائتلافی به منظور استقرار جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران تشکیل دادند و ضمن ارسال پیامی برای لنین «در امر آزادسازی ما و آحاد ملت ضعیف و تحت ستم از یوغ ستمگران ایرانی و انگلیسی» کمک خواستند و طی یادداشتی به تهران نظام سلطنتی را ملغی اعلام کردند. اما برنامه جمهوری جدید با تاکیدش بر اصلاحات ارضی و دعوت از جنگلی‌های جناح چپ و کمونیستی در رفع حجاب از خانم‌ها، کوچک خان را ناراضی کرد؛ چرا که کوچک خان به اصل اسلامی تقدس مالکیت خصوصی و عقایدی محافظه کارانه پایبند بود.» جان فوران، مقاومت شکننده

میرزا یونس استاد سرایی که به‌نام میرزا کوچک خان جنگلی شناخته می‌شود، در سال ۱۲۵۷ ه‍جری شمسی در محله قدیمی استادسرای شهر رشت و در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. وی سنین آغازین عمر را در مدرسه علمیه صالح آباد و مدرسه جامع شهر رشت به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. پس از آن به قزوین رفته و در مدرسه صالحیه تحصیل دروس حوزوی را ادامه داد و چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید. پایه آموزش حوزوی می‌توانست وی را در سلک روحانیان درآورد، اما حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.

میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون جبهه شمال پیوست و در فتح قزوین شرکت داشت. روس‌ها مدتی او را از رشت تبعید کردند. میرزا در سال ۱۲۹۳ از تبعید آزاد شده و به رشت آمد. در این دوره به شدت از ظلم و ستم نیرو‌های روس بر مردم گیلان متاثر شد و تصمیم گرفت که به کمک دوستان مشروطه‌خواه خود دوباره دست به قیام بزند. اما این بار علاوه بر مطالبه آرمان‌های آزادی خواهانهٔ مشروطه که آن را بر باد رفته می‌دید، به دنبال نجات ایران و علی‌الخصوص گیلان از اشغال آشکار نیرو‌های نظامی خارجی نیز بود.
پیوستن به هیات اتحاد اسلام

میرزا کوچک خان در سال ۱۲۹۴ شمسی به «هیات اتحاد اسلام» پیوست، یک گروه هفده نفره که در رشت تشکیل شده بود و هدف خود را خدمت به اسلام و ایران می‌دانست. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه تزاری، هیات اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد. این هیات، پس از چندی به «کمیته اتحاد اسلام» تبدیل شد و تا پایان سال ۱۲۹۶ شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زیر نفوذ آن درآمد. این کمیته اندک‌اندک به مبارزه با استعمار پرداخت و از دل آن نهضت جنگل بیرون آمد. میرزا در سال ۱۲۸۹شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمدعلی شاه در ترکمن صحرا شرکت داشت است و در این نبرد زخمی شده و مدتی در بیمارستانی در بادکوبه بستری بوده است.
پس از خروج نیرو‌های روسیه تزاری از ایران، قیام متحد نیرو‌های انقلابی (جنگلی‌ها، اجتماعیون عامیون، روشنفکران انقلابی و کشاورزان) رسما با عنوان «حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» اعلام موجودیت کرد. سپس در روز‌های اول تیرماه ۱۲۹۹، کنگره حزب سوسیال دمکرات (اجتماعیون عامیون)، در انزلی برگزار شد و رسما نام «حزب کمونیست ایران» را پذیرفت.

تدوین برنامه حزب بر عهده حیدرخان عمواوغلی بود. حیدرخان پیشتر با نیرو‌های نهضت جنگل در ارتباط بود و نفر اصلی ایجاد ارتباط بین نیرو‌های انقلابی ایران به حساب می‌آمد. یکی از راهکار‌ها برای نیل به اهداف حزب از نظر دوستان و هم‌فکران حیدرخان از این قرار است: «برای حل وظایف ذکر شده، حزب کمونیست ایران (عدالت) از اقدامات فوری درباره اجرای تدابیر خالص کمونیستی در ایران امتناع می‌ورزد و تاکتیک کوتاه‌مدت خود را، تا سرنگونی حکومت شاه و طرد امپریالیسم انگلیس، بر پایه اتحاد همه طبقات، از پرولتاریا گرفته تا بورژوازی متوسط، برای مبارزه علیه قاجار و امپریالیست‌های بیگانه، همچنین برپایه مناسبات نزدیک با حزب دمکرات‌های چپ (گروه شیخ محمد خیابانی) که بیانگر منافع خرده بورژوازی و روشنفکرانه است، مبتنی می‌سازد... همچنین حزب کمونیست ایران (عدالت) خواهان همکاری با رهبران سرشناس آزادی بخش ملی، مانند میرزا کوچک خان و امثال او است.»

قتل حیدرخان عمواوغلی به دستور میرزا کوچک خان

فرقه کمونیست در همین دوران با جنبش جنگل متحد شد و جمهوری سوسیالیستی گیلان در اواخر سال ۱۲۹۹ تشکیل شد. اما این اتحاد اتحادی شکننده بود و به زودی از هم گسست. علت اصلی شکننده بودن اتحاد اختلاف طبقاتی و ایدئولوژیک جنگلی‌ها با اعضای فرقه کمونیست بود. جنگلی‌ها اغلب زمیندارانی روحانی بودند که مانند خود میرزا کوچک خان مالکیت خصوصی و حجاب و پاره‌ای از قوانین مذهبی برایشان گذرناپذیر بود. اما فرقه کمونیست اغلب سکولار‌هایی بودند که در علوم جدید تحصیل کرده بودند و اغلب مطالعات و گرایش‌های مارکسیستی داشتند که اساسا ضد دین بود.

اختلافات میان میرزا کوچک خان و کمونیست‌ها هر روز بیشتر می‌شد تا اینکه نهایتا در جلسه آشتی‌کنانی که بین آن‌ها ترتیب داده شده بود، درگیری ایجاد شد و نهایتا حیدرخان عمو اوغلی در پنجم آبان ماه ۱۳۰۰ هجری خورشیدی به دست نیرو‌های میرزاکوچک خان کشته شد.

توافق میرزا با بلشویک‌ها

دشمنان میرزا کوچک خان پس از درگیری با حیدرخان عمواوغلی، افزایش یافتند و از تعداد دوستانش کاسته شد. میرزا در این دوره در شرایطی قرار گرفت که رویارویی با روس‌ها را به صلاح خود نمی‌دید. در نتیجه تماس‌های بعدی میرزا کوچک خان با نیرو‌های نظامی و سیاسی روسیه، میان طرفین توافق‌هایی حاصل شد که برخی از مفاد آن دقیقا مطابق با خواسته‌های حیدرخان عمواوغلی بود. مهمترین مفاد این توافق چنین است: «اصول کمونیسم در ایران از حیث مصادرهٔ اموال و الغاء مالکیت و تبلیغات به اجرا گذارده شود؛ حکومت جمهوری انقلابی توسط میرزا برقرار شود؛ پس از ورود میرزا به تهران و تاسیس مجلس، هرنوع حکومتی که نمایندگان ملت بپذیرند، بدون مخالفت روسیه ایجاد شود؛ هر مقدار مهمات و اسلحه که از شوروی خواسته شود در مقابل پرداخت قیمت، تسلیم نمایند؛ کالا‌های بازرگانان ایرانی که در باکو ضبط شده تحویل حکومت ایران شود».


بیشتر بخوانید: حیدرخان عمو اوغلی؛ مبارز عملگرای مشروطه


میرزا کوچک خان با استناد به همین توافقنامه، سه هفته پس از مداخله نظامی روس‌ها در انزلی، موجودیت حکومت خود را در رشت اعلام کرد. او و یارانش پس از اعلام حکومت، ضمن انتشار اعلامیه‌ای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل»، نظرات خود را به شرح زیر اعلام داشتند: جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغی کرده جمهوری را رسما اعلام می‌نماید؛ حکومت موقت جمهوری حفاظت از جان و مال عموم اهالی را برعهده می‌گیرد؛ هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل می‌شناسد؛ و نهایتا اینکه «حکومت موقت جمهوری حفظ شعائر اسلامی را فریضه می‌داند.»

نبرد با رضاخان و مرگ

میرزا کوچک خان عملا قسمتی از خاک ایران را جدا کرده بود و به همین دلیل درگیری با دولت مرکزی ناگزیر بود. رضا خان سردار سپه قزاق‌های تحت امرش در ولایت گیلان را برای مقابله با میرزا کوچک خان به رشت گسیل کرد. میرزا همراه با دوست قدیمی خود، گائوک (معروف به هوشنگ) به طرف حامی همیشگی‌اش عظمت خانم فولادلو (حاکم خلخال)، راهی کوه‌های تالش شد. قوای حکومتی گیلان ۴ روز آن‌ها را تعقیب کردند تا تنگه‌های ماسال به ارتفاعات رسیدند. آن‌ها روز جمعه ۱۱ آذر ۱۳۰۰ در گردنه‌های گیلان گرفتار بوران و طوفانی شدید شدند و هر دو یخ زدند و از دنیا رفتند.

وقتی خبر درگذشت میرزا پخش شد، محمدخان سالارشجاع، برادر حاکم مقتدر تالش که از بدخواهان میرزا بود، به رضا اسکستانی (تفنگچی اهل اسکستان خلخال) دستور داد سر میرزا را از تنش جدا کند و نزد امیر تالش در ماسال ببرد. اسکستانی سر میرزا را از ماسال به رشت برد و تسلیم فرمانده نظامی گیلان کرد. مردم گیلان جسد بی‌سر میرزا به خانقاه برده و با مراسم سوگواری در گورستان خانقاه به خاک سپردند. سر بریده میرزا را احتمالا به دستور سردار سپه تا مدت‌ها در کنار سربازخانه رشت جایی معروف به انبار نفت نوبل در معرض دید مردم قرار دادند. بعدتر خالو قربان که حالا از نزدیکان سردار سپه بود، سر میرزا را تحت الحفظ به تهران نزد سردار سپه فرستاد و به دستور او در گورستان حسن‌آباد تهران دفنش کردند. بعد یکی از یاران قدیم میرزا کاس‌آقا حسام محرمانه سر میرزا را از گورکن تحویل گرفته به رشت برد و در سلیمان داراب به خاک سپرد.

تلگراف رئیس قوای حکومتی گیلان به سردار سپه رضا خان میرپنج در توضیح مرگ میرزا و اتفاقات اطراف آن نشان روشنی از کلیت ماجراست: «حسب‌الامر تلگراف مبارک نمره ۹۶۵ فوری برای تعقیب و دستگیری میرزا کوچک عده فرستاده، چهار روز متوالی مشغول تعاقب بودند بالاخره از شدت تعقیب قزاقان میرزا کوچک از هر طرف عرصه را برای خود تنگ دیده خود را به کوه‌های ماسال کشیده بود. عده قزاق هم در تعاقب مشارٌ‌الیه حرکت کرده، در بین راه هم یک تصادفی واقع شد، میرزا نعمت‌الله داماد حسن خان کیش دره مقتول و مابقی باز فرار می‌کنند. از طرف دیگر طالش‌ها هم برای جلوگیری از فرار میرزا کوچک عده فرستاده بودند، بالاخره میرزا کوچک و گائوک به طرف گردنه گیلوان خلخال متواری شده در آنجا از شدت سرما تلف شده‌اند. قبل از اینکه قزاق‌های تعقیب کننده برسند مابین طالش‌ها و طارمی‌ها سر نعش گفتگو شده طالش‌ها سر نعش را بریده بودند که قزاقان سر رسیده و سر را گرفته حمل به شهر می‌نمایند. اینک سر بریده در دفتر حاضر است، هر طور دستور می‌فرمائید اطاعت شود. نعش گائوک هم در همان گردنه افتاده‌است.»

امروزه آرامگاه میرزا کوچک خان در شهر رشت قرار دارد.

شخصیت و میراث میرزا کوچک خان

دین اسلام نیز مانند اغلب ادیان دیگر، فاقد آموزه‌ها و مفاهیم انقلابی و مبارزاتی است. استعمارستیزی، سوسیالیسم، طبقه کارگر، انقلاب و... همه مفاهیم مدرن هستند و در ادیان و ایدئولوژی‌های قدیمی وجود ندارند. از این رو اغلب نهضت‌های اسلام‌گرای قرن بیستم، گفتمان انقلابی خود را براساس مفاهیم چپ‌گرایانه ساخته وپرداختند. جنبش جنگل نیز از این قاعده مستثنی نبود. جنبش جنگل به عنوان جنبشی چپ‌گرایانه شناخته می‌شود و میرزا کوچک خان نیز محبوبیت زیادی درمیان چپ‌ها دارد؛ اما میرزا کوچک خان مبارزی مذهبی و حتی اسلام‌گرا بود و تا پایان زندگی خود بر عقایدش پافشاری می‌کرد. آب وی با چپ‌ها در یک جوی نمی‌رفت و این را در اختلاف مرگباری که با حیدرخان عمواوغلی پیدا کرد به روشنی دیدیم.

دکتر حشمت، دوست و همقطار دیرینه میرزا کوچک خان درباره او می‌گوید: «میرزاکوچک‌خان یک مرد به‌تمام‌معنا مسلمان بوده و تابه‌حال دامنش به بی‌عفتی و بی‌دینی و دزدی و خیانت ملوث نشده است. این شخص است که آرزو دارد اسلام را به اعلاءدرجه استعلا ببیند. دیانت اسلام را به‌تمام‌معنا قبول‌کرده و برای اجرای قوانین آن لباس مجاهدت بر تن نموده است. این مرد کسی است که تمام همراهان خود را قبلا قسم داد که برای حفظ اسلام و ایران از جان و مال بگذرند. این آدم با آن‌که انقلابی است وطن‌دوست و ملت‌پرست و دین‌پرور است.» همچنین سید حسن مدرس از روحانیون سیاسی نامدار ایرانی درباره میرزا گفته «حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم. بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آن‌ها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم مسجل بر هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است.»

بیشترین بازنمایی شخصیت و منش میرزا کوچک خان را در میان مبارزان مسلمان شیعه‌ای می‌توان یافت که دست به اسلحه بردند تا فضا را تسخیر کنند و اسلام سیاسی را از این طریق زنده نگهدارند. بهترین نمونهٔ این مبارزان را می‌توان در میان اعضاء و سمپات‌های سازمانی یافت که به تأسی از مبارزان مسلمان دوران مشروطه، نام «مجاهدین» بر خود نهادند و، به حکم سنتی خود را متعلق به آن می‌دانستند، رفتند تا مجاهدین فی سبیل‌الله باشند. جماعتی که در برخی مواقع از میرزا به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کردند؛ چنانکه در سال ۱۳۵۸ رهبر سازمان مجاهدین خلق، مسعود رجوی، در گردهمایی رشت سخنرانی کرد و چنین جملاتی را گفت: «چه کسی گفت که میرزا یخ زد؟ نه، او همین جاست! توی دل تک‌تک ما و هم‌الآن دارد می‌تپد. آخر، ما همان نسلی هستیم که تفنگ و آرمان سردار را به دوش کشیدیم، نسلی که در آرمان و تفنگ سردار زنده شدیم و باز هم او در ما زنده خواهد شد. برعلیه ستمگرها، دزدان شرف، و دزدان حاصل کار مردم.» به راستی امروزه چه کسی تفنگ و آرمان سردار جنگل را به دوش می‌کشد؟

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: چهره ها
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
2
6
راستی امروزه چه کسی تفنگ و آرمان سردار جنگل را به دوش می‌کشد؟
هیچکس.
آرمانی نبود،زمانی به بهانه حفظ اسلام و ایران،زمانی شریک و سرباز قشون روس. ملغمه ای برای راضی کردن خود به خودمختاری یک منطقه به پشتوانه بیگانگان.
خداوند از سر تقصیراتش بگذرد.
آمین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۲۷ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
0
0
چهار اطراف ایران پر شده بود از خیانت و تجزیه طلبها . به راستی رضا شاه چقدر زحمت کشید تا این اراذل و اوباش را جم و جور کرد. اما کسی قدرش را ندانست!!
hvhn
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۵ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
0
0
خدا بیامرزد انکسی را که ایران را یمپارچه کرد جدایی طلبان را در سرتاسر ایران سرکوب نمود..روحش شاد
نظرات شما